سرویس جهان مشرق - راشاتودی در مقالهای به قلم دمیتری مدودف که از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ رئیسجمهور روسیه و از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰ نخستوزیر این کشور بود نوشت: این مسئله که اقتصادهای بزرگ تأثیر عمدهای در توسعه سیاسی و اجتماعی کشورهای دیگر دارند، معمولاً مورد تائید قرار میگیرد. بحرانهایی که این اقتصادها بهطور دورهای تجربه میکنند، بر اقتصاد جهانی تأثیر گذاشته و نتیجتاً به اقتصاد منطقهای و ملی و همچنین به نظامهای سیاسی کشورهایی که نسبت به چنین تأثیراتی آسیبپذیر هستند، ضربه میزنند. با این وجود، اغلب این موضوع نادیده گرفته میشود که برخی رویدادهای سیاسی، مانند انتخابات، میتوانند در کشورهای دیگر نیز بحرانهای جدی به دنبال داشته باشند. این امر خصوصاً در مورد کشورهایی که تأثیر مستقیمی بر روندهای بنیادی جهان دارند، صادق است.
ننگینترین انتخابات تاریخ آمریکا
در این راستا، نگاهی به انتخابات اخیر ریاست جمهوری در آمریکا ارزشمند خواهد بود. اینطور نیست که این مبارزه انتخاباتی- که احتمالاً ننگینترین در طول تاریخ است- ثابت کرده باشد که ایرادات سیستم انتخاباتی آمریکا ماهیتی فراگیر دارد. این خبر چندان جدیدی نیست.
در واقع، نقاط قوت و ضعف سیستم انتخاباتی آمریکا میتواند موضوعی کاملاً داخلی تلقی شود. اما یک مشکل وجود دارد. انتخابات در این کشور، به ویژه هنگامی که انتقال قدرت از یک جناح سیاسی به جناح دیگر وجود داشته باشد، میتواند تغییرات چشمگیری در توسعه اقتصادی جهان ایجاد کند و نهادهای موجود حقوق بینالملل و سیستم امنیتی جهان را به شدت تحت تأثیر قرار دهد.
آمریکا به شریکی غیرقابلپیشبینی تبدیل شده است
بسیاری از رهبران آمریکا در مقاطع مختلف- از جمله به خود من- اعتراف کردهاند که «درست است که نظام ما ایدهآل نیست، اما ما به آن عادت کردهایم و با آن راحت هستیم». مسئله این است که همکاری با چنین کشوری برای بقیه جهان «ناراحتکننده» است، چراکه آمریکا به شریکی غیرقابلپیشبینی تبدیل شده است. این غیرقابلپیشبینی بودن باعث نگرانی دیگر دولتها، اتحادهای منطقهای و سازمانهای سیاسی نظامی میشود. چه خوب بود اگر دستگاه سیاسی ایالات متحده این مسئولیت را درک میکرد.
ملت آمریکا دچار اختلاف شدهاند
مدودف معاون کنونی رئیس شورای امنیت فدراسیون روسیه در ادامه نوشت: این مسئلهای فوری است که ایالات متحده باید به آن بپردازد. ملت آمریکا دچار اختلاف شدهاند. بین افراد با جهتگیریهای ارزشی مختلف شکافی ایجاد شده که در انتخاب اعضای الکترال بین جمهوریخواهان و دموکراتها تأثیرگذار است. بین آمریکاییهای محافظهکار و کسانی که تغییر در رویکردهای سنتگرایانه را ترویج میکنند، بین آمریکاییهای «قانونمند» و کسانی که از اعتراضات فعال خیابانی حمایت میکنند، بین شاغلان صنعت فناوریهای پیشرفته و کسانی که از انقلاب فناوری کنار گذاشته شدهاند، یک «شکاف ارزشی» واضح وجود دارد. به علاوه، رقابتهای انتخاباتی تنشهای بین دولت فدرال و دولتهای ایالتی و محلی را آشکار کرد. اتهامات علیه دولت فدرال مبنی بر تجاوز از اختیارات خود در استفاده از زور برای سرکوب شورشها، شکافها در فدرالیسم آمریکایی را به نمایش گذاشت؛ چیزی که دولت مرکزی (صرفنظر از وابستگی حزبی خود) ترجیح میدهد تا جایی که ممکن است پنهان کند.
اما حادترین وضعیت در نتیجه رأیگیری گسترده پستی به وجود آمد، چراکه باعث شد جو بایدن در طی شمارش آرا اکثریت را به دست آورد. مسئله حتی این نبود که دموکراتها با استفاده از بهانه همهگیری، فرصتی بحثبرانگیز برای کسب آراء بخش منفعلی از رأیدهندگان خود ایجاد کردند. آنها استفاده فعالانهتر از روش رأیگیری پستی را تشویق کردند، روشی که در انتخاباتهای قبلی فقط در برخی ایالتها مورد استفاده گسترده قرار گرفته بود. به گفته دونالد ترامپ، این راه را برای تقلب غیرقابل کنترل هموار میکرد. بنابراین، در آستانه روز رأیگیری، حزب دموکرات ظاهراً تلاش کرد تا با تغییر رویه شمارش آراء پستی در ایالتهای ویسکانسین، ایندیانا، کارولینای شمالی، مینهسوتا، میشیگان، پنسیلوانیا، آیووا و آلاباما، مدت زمان پذیرش این آرا را بهطور چشمگیری افزایش دهد. این باعث شد کاهش الزامات نظارت بر شمارش آراء امکانپذیر شود. در نتیجه، پس از پایان رأیگیری، جمهوریخواهان تقریباً بلافاصله اعلام کردند که در رابطه با تخلفات ثبت شده در ۴۰ ایالت پروندههای قضایی تشکیل میدهند. وکلای جمهوریخواهان، ادامه شمارش آراء چندین روز پس از روز رأیگیری در بسیاری از ایالتها را غیرمنطقی میدانستند. آنها مشروعیت پذیرش آرای دیرهنگام را بهطور جدی زیر سؤال بردند. با این وجود، دادگاهها بیشتر پروندههای قضایی را، حتی در ایالتهای جمهوریخواه، رد کردند.
آمریکا به هنجارهای دموکراسی اهمیتی نمیدهد
در ادامه این مقاله آمده است: اینها چندان با هنجارهای دموکراسی که واشنگتن متکبرانه به کشورهای دیگر تحمیل میکند، سازگار نیست. به عنوان مثال، مقامات آمریکایی در سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) پیوسته به لزوم پایبندی کشورهای عضو به توصیههای دفتر نهادهای دموکراتیک و حقوق بشر OSCE (ODIHR) اشاره میکنند. توصیههایی که بر اساس نتایج فعالیتهای آن در زمینه نظارت بر انتخاباتها تدوین شده است. در عین حال، خود آمریکا در عمل به توصیههای مربوطه ناموفق بوده و مفاد بند ۸ سند کنفرانس ابعاد انسانی CSCE در نشست سال ۱۹۹۰ کپنهاگ و بند ۲۵ منشور ۱۹۹۹ امنیت اروپا مبنی بر الزام دعوت از ناظران برای نظارت بر انتخابات ملی را آشکارا نقض کرده است.
از سال ۲۰۰۲، هیئتهای نظارت بر انتخابات در آمریکا در گزارشهای نهایی خود توصیه کردهاند که دسترسی ناظران بینالمللی به همه ایالتها در سطح فدرال فراهم شود. اما ما در واقعیت چنین چیزی را مشاهده نمیکنیم. به علاوه، سیستم انتخاباتی منسوخ آمریکا به گونهای است که دولت فدرال آمریکا هیچ اختیاراتی در وضع رویهها حتی برای انتخابات فدرال ندارد، چراکه این از اختیارات ایالتهاست. درست مانند زمانی که آمریکا جمهوری کشاورزان با جمعیت ۳.۵ میلیون نفری بود، رئیسجمهور همچنان توسط ایالتهایی انتخاب میشود که از طریق الکترال کالج، تصمیمات خود را به اطلاع کنگره میرسانند.
در طی انتخابات عمومی سال ۲۰۱۶، هیئتهای نظارت بر انتخاباتبه مراکز رأیگیری در ۱۷ ایالت دسترسی نداشت. ناظران بینالمللی که علاقه مشروع خود به انتخابات را در روز رأیگیری نشان داده بودند، با تهدید به دستگیری و پیگرد قانونی روبرو شدند. در انتخابات عمومی ۲۰۲۰، تعداد ایالتهای «غیر مهماننواز» به ۱۸ رسید. فقط پنج ایالت و ناحیه کلمبیا مقررات قانونی برای نظارت بینالمللی بر انتخابات وضع کردهاند. در تمام ایالتهای دیگر، تصمیمگیری در این باره همچنان به عهده مسئولان محلی بوده و موضوع چندان موردپسند نیست.
اختلافات حزبی منجر به حمله به ساختمان کنگره شد
مناقشههای طولانی درباره نتایج انتخابات در دادگاهها (و نهایتاً، انتخاب رئیسجمهور جدید در دادگاهها) واقعیت دیگری است که ناکارآمدی و منسوخ بودن این سیستم رأیگیری را نشان میدهد. در مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۰۰، آراء جورج دبلیو بوش و آل گور، رقیب دموکرات وی در فلوریدا بارها بازشماری شد. در نهایت این دادگاه عالی بود که حرف آخر را زد و حکم به توقف بازشماری آرا داد. این حکم به معنای پیروزی جورج دبلیو بوش بود، گرچه هنوز بسیاری از آمریکاییها در صحت این تصمیم تردید دارند. اما در آن زمان، چنین اجماع به موقعی بین جمهوریخواهان و دموکراتها دقیقاً همان چیزی بود که برای برقراری سریع ثبات لازم به نظر میرسید.
هزینههای هنگفت مرتبط با چنین سیستم انتخاباتی اکنون عملاً کلمه «اجماع» را از دایره واژگان نخبگان سیاسی آمریکا حذف کرده است. همین اواخر، هیچ کس حتی در بدترین کابوسهای خود تصور نمیکرد که همه این اختلافات حزبی منجر به حمله به ساختمان کنگره شود، ساختمانی که اولین سنگ بنای آن توسط جورج واشنگتن اولین رئیسجمهور آمریکا گذاشته شد. این حمله که حین شمارش آرا در کنگره توسط معترضان طرفدار ترامپ انجام گرفت، نه تنها موجب وحشت دولتها در سراسر جهان شد، بلکه در این کشور خونریزی به راه انداخت. کشوری که اخیراً بسیاری آن را به عنوان استاندارد طلایی دموکراسی تلقی کردهاند. به سختی میشد باور کرد که حوادثی تا این حد شبیه میدان استقلال اوکراین و دیگر انقلابهای رنگی که در سالهای اخیر در طیف وسیعی از کشورها، از جمله کشورهای استقلالیافته پس از شوروی، به وقوع پیوست، بهطور مستقیم از ایالات متحده در سراسر جهان پخش شود.
سیستم انتخاباتی منسوخ آمریکا باعث موج جدیدی از خشونت و ناآرامی خواهد شد
تکنیکهایی که قبلاً واشنگتن برای دموکراتیزه کردن کشورهای دیگر استفاده میکرد، نتیجه معکوس داد. جنگ سرد داخلی که چند ماه بود در آمریکا شدت گرفته بود، به اوج خود رسید. و در حالی که جهان حمله به کنگره را محکوم کرده و با نگرانی منتظر رخدادهای بعدی است، هنوز معلوم نیست که جمهوریخواهان و دموکراتها چگونه میتوانند به تفاهم برسند. شکاف افکار عمومی همچنان رو به افزایش است. فضای مککارتیسم که مدتها به فراموشی سپرده شده بود، دوباره احساس میشود. و هیچ کس نمیتواند به این سؤال پاسخ دهد که آیا شخص و ارزشی ابدی وجود دارد که بتواند ملت را متحد کند. این وضعیت که محصول زنجیرهای از حوادث از پیش تعیینشده توسط سیستم انتخاباتی منسوخ آمریکا است، میتواند امواج جدیدی از خشونت و ناآرامی را شکل دهد.
جنگ رسانهای شبکههای برای قدرتطلبی
مسئله مهمتری نیز وجود دارد که در پسزمینه سیستم انتخاباتی منسوخ آمریکا به شدت حائز اهمیت است و باید به آن پرداخته شود. منظور من نقش بیسابقه شبکههای اجتماعی و رسانههای جدید و نتیجتاً، شرکتهای خصوصی آیتی مالک این پلتفرمها در سیاستهای عمومی است. رسانههای متعارف آمریکایی که فعالیتهای آنها تحت نظارت قوانین قرار دارد و مشمول متمم اول قانون اساسی میشوند، بهطور سنتی- و همیشه بهطور رسمی- از یک نامزد خاص حمایت میکنند، اما با این وجود پوشش اظهارات نامزد رقیب در طی مبارزات انتخاباتی و پس از آن را ضروری میدانند. اما شبکههای اجتماعی فراتر از هرگونه مقررات خاصی عمل کرده و بر اساس توافق با کاربران فعالیت میکنند. و آنها بودند که جنگ رسانهای بیقانونی را به راه انداختند! این جنگ علیه یک شخص واحد بود. در طی شمارش آرا، پستهای ترامپ در توئیتر، که در آن بیش از ۸۵ میلیون دنبالکننده دارد، بالقوه گمراهکننده برچسب خورده و حتی بعداً مخفی شدند. حوادث کنگره منجر به تعلیق بیسابقه و دائمی حسابهای ترامپ در همه شبکههای اجتماعی شد که در مجموع در آنها حدود ۲۰۰ میلیون دنبالکننده دارد. نکته جالبی که وجود دارد این است که لحن پستهایی که باعث تعلیق حسابهای ترامپ شد، تفاوت چندانی با مدل گفتار او در هفتههای گذشته نداشت. در مرحله بعدی، آنها حساب دهها هزار نفر از حامیان رئیسجمهور وقت را در انواع پلتفرمهایی که قبلاً به عنوان انجمنهایی برای بحثهای تمامعیار تلقی میشدند، مسدود کردند. برای آمریکا، درست مثل بقیه جهان، این سطح از سانسور گروهی پدیدهای واقعاً عجیب و استثنایی است. سؤالی که مطرح میشود این است که این قضات عالی که بنا بر خواست و اراده خود و بر اساس قوانین خودشان- اما در واقع، با توجه به اولویتهای سیاسی خود- به این نتیجه رسیدند که میتوانند رئیسجمهور کشور را از فرصت ارتباط با میلیونها نفر مخاطب محروم کنند چه کسانی هستند؟ ترامپ خوب یا بد، شهروند کشورش و علاوه بر آن، مقامی رسمی است که از اعتماد تقریباً نیمی از آمریکاییها برخوردار است. بنابراین، معلوم میشود که چند شرکت فناوری مستقر در کالیفرنیا میل شدیدی به قدرت پیدا کردهاند و فکر کردهاند که میتوانند اخبار و واقعیتها را متناسب با اولویتهای سیاسی خود دستکاری کنند. این چیزی بیش از یک سانسور آشکار نیست!
افکار مردم به شدت در این دوقطبی باقی خواهند ماند
راشاتودی در بخش دیگری از این گزارش نوشت: آنها با دیکته کردن شرایط خود، تجاوز از اختیارات خود، تحمیل خشونتآمیز نظرات خود به تعداد زیادی از مردم و باقی نگذاشتن هرگونه چاره دیگری برای آنها تلاش میکنند جایگزین نهادهای دولتی شوند و در عین حال، ۷۵ میلیون رأیدهنده به ترامپ و صدها میلیون دنبالکننده وی را از «انتخاب» خود محروم کردند. اینها به سادگی برچسب ناامنی خوردند. آیا واقعاً این شبح تمامیتخواهی سایبری نیست که به تدریج جامعه را فرامیگیرد و فرصت دیدن واقعیت آنچه وجود دارد را از آن (و بهطور بالقوه از تمام جهان) میگیرد؟ اما حتی اگر دونالد ترامپ برای همیشه سیاست را کنار بگذارد و غولهای فناوری رد پای دیجیتالی او را از بین ببرند، افکار مردم به شدت در این دوقطبی باقی خواهند ماند. این هم مشکل دیگری برآمده از سیستم رأیگیری منسوخ ایالات متحده است و دولتهای کشورهای مختلف را به اقدام در جهت پیشگیری از سناریوی مشابه در کشورهای خود سوق خواهد داد.
دولتها در بسیاری از کشورها سؤالاتی را در مورد تداوم سیاسی آمریکا که بازیگر مهمی در امور جهانی به شمار میرود مطرح میکنند. انتخابات سال ۲۰۱۶ منجر به فروپاشی سنت یکصد ساله تداوم دولتها، به ویژه در مسائل سیاست خارجی، شد. اکنون نیز بار دیگر، موضع آمریکا درباره طیف وسیعی از موضوعات کلیدی به نتایج انتخابات بستگی پیدا کرده است. کجا میتوانیم شاهد معکوس شدن سیاستها و دور زدن رویکردهای باراک اوباما و دولتهای پیش از او باشیم؟ بهتر است نگاهی به مسئله مهم و حیاتی مبارزه با کرونا ویروس بیندازیم. دیدگاههای متضاد نامزدهای ریاست جمهوری ۲۰۲۰ در مورد خطر کووید-۱۹ باعث خواهد شد تدابیر مربوط به همهگیری در آمریکا در گستره وسیعتر و با شدت فزایندهای به اجرا گذاشته شود و این یکی از مهمترین تأثیرات کوتاهمدت نتایج انتخابات است. این مسئله بر زندگی و سلامت آمریکاییها و همچنین رفاه شهروندان کشورهای همسایه و متحدان ایالات متحده تأثیر خواهد داشت. دوقطبی در میان خود شهروندان نیز واقعاً ناخوشایند بود، چراکه میشد با توجه به استفاده یا عدم استفاده رأیدهنده از ماسک با قطعیت تشخیص داد که او به کدام حزب رأی داده است.
پایان آشفتگی سیاسی در آمریکا؟
حمایت از سازمانهای بینالمللی (سازمان بهداشت جهانی (WHO)، سازمان تجارت جهانی (WTO) و بقیه) به یک برگ برنده در مسئله نتایج انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تبدیل شد. آمریکا دهها سال تلاش کرده تا نفوذ خود در این سازمانها را افزایش دهد. و تا همین اواخر، رویکردی که نسبت به آنها وجود داشته به دولت خاصی در کاخ سفید وابسته نبوده است. این انتخابات حتماً منجر به احیای عضویت کامل آمریکا و توسعه همکاری آن در سازمانهای بینالمللی مانند WHO و WTO خواهد شد. دولت برکنار شده به خاطر خطمشی ناگهانی و به سختی قابل پیشبینی در رابطه با مشارکت در این سازمانها- که مطمئناً فعالیت آنها را بیثبات کرده- بدنام شده است. با این وجود، حمایت مالی آمریکا برای آنها بسیار حیاتی و قابل توجه است.
مهمتر از آن، مشارکت ایالات متحده در توافقهای تسلیحاتی بینالمللی است، از جمله پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد (INF)، پیمان کاهش تسلیحات استراتژیک (START III) و پیمان آسمانهای باز (OST) و همچنین اتحادهای مختلف، توافقهای آبوهوایی و بسیاری دیگر. درست مانند آنچه در مورد سازمانهای بینالمللی بیان شد، آمریکا در تلاش است تا حدی تصویر خود را به عنوان یک شریک استراتژیک قابل اعتماد بازیابد. وعدههای انتخاباتی برای تمدید پیمان START III با روسیه که بایدن آن را «لنگر ثبات استراتژیک بین ایالات متحده و روسیه» خوانده، بسیار خوشبینانه به نظر میرسد. رئیسجمهور منتخب طرفدار کاهش تسلیحات است و در زمان اتحاد جماهیر شوروی در تهیه پیشنویس پیمان INF نقش داشت. یکی از موضوعات در مبارزات انتخاباتی این بود که آمریکا نباید از پیمان آسمانهای باز، سازمان بهداشت جهانی و توافق آبوهوایی پاریس- فرآیندهایی که در سالهای اخیر آغاز شده- خارج میشد.
ضمناً، خروج آمریکا از توافق پاریس و پیوستن مجدد به آن که انتظار میرود تحقق یابد، یکی از بارزترین و جدیدترین نمونههای آشفتگی سیاسی در آمریکا است. در حال حاضر نوعی تغییر ساختاری در اساس فعالیتهای اقتصادی دیده میشود. نظام اقتصادی جدیدی در حال شکلگیری است. ایالتها و شرکتها در حال تغییر مدل خود به کربن خنثی هستند و ارزیابی دقیقی از زنجیره تجاری خود- از تأمینکنندگان در برخی کشورها تا مصرفکنندگان در برخی دیگر- انجام میدهند. سرمایهگذاران جهانی در حال بازنگری در استراتژیهای خود هستند. سازمانهای بینالمللی در حال تدوین استانداردهای گزارش جدیدی هستند که در سطح جهانی کاربرد خواهند داشت. سرانجام، اخیراً دبیرکل سازمان ملل از همه کشورها خواسته با کاهش مالیات بر درآمد و در عین حال، افزایش مالیات بر کربن، در استراتژیهای مالیاتی خود بازنگری کنند. همه این عوامل از اهمیت جهانی برخوردارند. و جایگاه آمریکا، یا به عبارتی دستوپا زدن آن در مشکلات، به وضوح میتواند عدم توازن جدیدی در سطح جهان ایجاد کند. اگرچه همه بعد از مدتی با این وضعیت سازگار میشوند، زیرا به نوشته تی. درایزر، «باید همه چیز را همانطور که هست پذیرفت و از آن به بهترین نحو استفاده کرد».
ایجاد روابط با همپیمانان آمریکا، به ویژه در ناتو، عامل مهم دیگری است که مستقیماً بر مسیر توسعه بینالمللی تأثیرگذار خواهد بود. دولت بایدن که عمدتاً از چهرههای کلیدی دولت اوباما تشکیل شده، به شرکای اروپایی خود اطمینان داده است که همکاری کامل در پیمان آتلانتیک شمالی از سر گرفته خواهد شد. انتظار میرود که آمریکا ادعاهای خود درباره سهم ناچیز اروپاییها در بودجه ناتو و عدم توازن در بودجههای نظامی را- که بارها توسط دولت ترامپ اعلام شده- کنار بگذارد. زمان نشان خواهد داد که اعتماد همپیمانان اروپایی آمریکا تا چه حد بازخواهد گشت. اما واضح است که تغییرات ناگهانی در سیاست خارجی آمریکا، حتی برای یک بازه زمانی نسبتاً کوتاه نادیده گرفته نخواهد شد.
نامزدها حتی در مسئله تعامل با چین نیز توانستند موضع عموماً متضادی داشته باشند. گرچه، هر دو بر این باورند که چین اصلیترین رقیب آمریکا است. در طول مبارزات انتخاباتی، سخنان بایدن در مورد چین در مقایسه با وعدهها و اقدامات ترامپ بهطور چشمگیری صلحآمیزتر به نظر میرسید. با این وجود، محدودیتهای تجاری وضعشده توسط دولت ترامپ ممکن است در صورت لزوم، در شرایط جدید نیز همچنان پابرجا باشد. تجربه اصلاحیه جکسون-وانیک و دیگر قوانین تحریم نشان میدهد که چنین محدودیتهایی- حتی پس از برطرف شدن دلیل وضع آنها- میتوانند برای مدت طولانی ادامه پیدا کنند.
ایالات متحده همچنان سیاستی ضد روسی را دنبال خواهد کرد
ما انتظار داریم که به احتمال بسیار زیاد، ایالات متحده همچنان سیاستی ضد روسی را دنبال کند. در سالهای اخیر، مسیر روابط واشنگتن و مسکو صرفنظر از اینکه چه کسی زمامدار کاخ سفید بوده، پیوسته روبهزوال بوده است. در واقع، امید به معکوس شدن روند تحرکات منفی در دوران ریاست جمهوری ترامپ وجود داشت. چراکه در سال ۲۰۱۶ اینطور به نظر میرسید که روابط دو کشور نمیتواند از روابط دوران ریاست جمهوری اوباما بدتر شود. البته این توهم در سالهای بعد از بین رفت. دولت ترامپ رویارویی سیستماتیک میان واشنگتن و مسکو را بهطور مداوم تقویت کرد، با این آرزو که روسیه را از بازارهای انرژی خارج کند سیاست تحریمهای خود علیه کشورمان را ادامه داد و تماسهای دیپلماتیک با ما را به حداقل رساند. و این در حالی بود که دونالد ترامپ همواره از تمایل به «کنار آمدن با روسیه» سخن میگفت. البته سخنان او اهمیت چندانی نداشت، چراکه اقدامات محدودکننده بیشماری که در کنگره صورت میگرفت مورد حمایت هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه بود.
بایدن هنوز هیچ نکته مثبتی در مورد روسیه نگفته است. برعکس، سخنان وی همیشه آشکارا غیردوستانه، تند و حتی پرخاشگرانه بوده است. او بارها گفته است که «روسیه به لحاظ تضعیف امنیت و اتحادهای ما، بزرگترین تهدید برای ایالات متحده است». نه چیزی کمتر و نه بیشتر. به علاوه، تیم دموکراتها از سیاستمدارانی تشکیل شده که از دیدگاههای مشابهی برخوردارند و هیچ علاقهای به بهبود روابط بین مسکو و واشنگتن نشان نمیدهند.
اما برعکس، روسیه آماده همکاری با هر رئیسجمهوری در آمریکاست و این آمادگی را دارد که همکاری در انواع زمینهها را از سر بگیرد. البته به سختی میتوان انتظار اقدامات متقابل را از دولت جدید آمریکا داشت. روابط ما در سالهای آینده احتمالاً همچنان به شدت سرد خواهد بود. و در حال حاضر نیز ما انتظاری جز تداوم سیاست سختگیرانه ضد روسی نداریم. اما شاید بایدن موضوعاتی مثل کنترل تسلیحات را که هنوز در دستور کار مشترک دو کشور وجود دارد، مورد بازنگری قرار دهد.
انتخابات اخیر نه یک رقابت بلکه رویارویی بین دو کارزار نفرت بود
دمیتری مدودف در پایان مقاله خود یادآور شد: من فقط چند حوزه را که به وضوح شایسته توجه ویژه هستند فهرست کردهام. مهمترین آنها غیرقابلپیشبینی بودن اقدامات بعدی آمریکا در صحنه بینالمللی است، نوعی مسموم بودن این کشور حتی برای متحدان و شرکایش که ناشی از آشفتگی جدی اجتماعی در جامعه آمریکاست. این بیثباتی داخلی و خارجی عمدتاً به دلیل سیستم انتخاباتی بدساخت و به طرز ناامیدکنندهای منسوخ این کشور است که از قرن هجدهم تاکنون هیچ تغییر عمدهای به خود ندیده است. و انتخابات اخیر نه یک رقابت سیاسی بین ایدههایی که آمریکا همواره به آن میبالد، بلکه رویارویی بین دو کارزار نفرت بود.
ما نمیخواهیم آمریکا مشکل داشته باشد. به دلایل عملی، چنین مشکلاتی موجی از بیثباتی را در همه جا ایجاد میکند که سرریز آن ما را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. مشکلات ایالات متحده تنها به دست خود آمریکاییها و همراه با حاکمیت خوب کشور میتواند حلوفصل شود. البته فقط خود آمریکاییها میتوانند تصمیم بگیرند که اصلاحات در سیستم انتخابات و در نتیجه، اصلاح حیات سیاسی کشورشان را آغاز کنند یا خیر. تاکنون هیچ اقدام واقعی در این جهت صورت نگرفته است. حتی کوچکترین نشانهای از تمایل به ایجاد هرگونه تغییر دیده نمیشود. و در حال حاضر جامعه بینالمللی، بهای زیادی برای این بیمیلی آمریکا به تغییر پرداخت میکند.